کد مطلب: ۸۵۰۸۹۹
|
|
۰۴ تير ۱۴۰۴ - ۲۰:۳۴

فیلم + عکس| از خرابه‌های حمله رژیم صهیونیستی نماد می‌سازیم

فیلم + عکس| از خرابه‌های حمله رژیم صهیونیستی نماد می‌سازیم
در دل نبرد با اسرائیل، صدای پیروزی از قاب‌های کوتاه، اما پرطنین چند ثانیه‌ای به گوش می‌رسید؛ تصاویری که نه فقط روایت مقاومت، که سندی از جاری بودن زندگی در میانهٔ جنگ‌اند. آنها که در «کف تهران» ایستاده‌اند، می‌دانند جنگ امروز فقط در میدان نبرد نیست؛ رسانه هم خاکریز دارد و گلوله؛ و البته فقط یک شلیک.

به گزارش مجله خبری نگار، در گیرودار جنگ با رژیم صهیونیستی گاهی ویدئو‌های کوتاهی در فضای مجازی دست به دست می‌شد که تمامش حماسه بود و امید و عشق به وطن. نامشان «کف تهران» و هر کدام حاوی یک شعار و گاهی خرده‌روایت بودند. از «ایران من» و «ایران حرم است» تا «ما ایستاده‌ایم» و «ملت ایران تسلیم‌شدنی نیست» ...

از سر و شکل کار این طور برمی‌آمد که گروهی پای کارند که اهمیت روایت‌گری را درک کرده‌اند. گروهی که عمیقاً معتقدند در یک نبرد پیچیدهٔ ترکیبی هستیم که در آن «روایت اول» و «تصویر خوب» مهم است. تصویری که باید پیام بدهد؛ یک پیام نقطه‌زن. چون اگر تیر نیروی نظامی به هدف نخورد، او می‌تواند دوباره شلیک کند؛ اما در میدان رسانه ما فقط یک تیر داریم که آن هم راه دیگری ندارد جز اینکه به هدف بخورد!

این گروه که از اعضای دوره‌های مختلف بسیج دانشجویی هستند اعتقاد دارند الان بعد از میدان نظامی، بار اصلی کنش میدان روی دوش رسانه است. همین قاب‌های ۱۵ تا ۲۰ ثانیه‌ای که به مخاطب می‌گوید «زندگی جاریست»، «ما پیروزیم» و... یک‌تنه بار عظیمی از این جنگ را به دوش می‌کشند.

نه اینکه رسانه‌زده باشند. نه...، اما با یک هدف به دل میدان رسانه می‌زنند؛ در رسانه یک پیام و گفتمان را نمایندگی می‌کنند و با توجه به روایت و خلق میدان متناسب با آن، یک رویداد را می‌سازند. رویدادی مثل نصب ابرپرچم روی ساختمان‌های آسیب‌دیده در نبرد با رژیم صهیونیستی، دیوارنوشته‌های فاتحانه و... که کلیپ هر کدام‌شان حسابی در فضای مجازی چرخید و به افراد دیگری در شهر‌های مختلف ایده و انگیزه داد برای خلق میدان‌های مشابه.

با چند نفر از اعضای این گروه در حاشیهٔ یکی از میدان‌هایی که خلق کرده بودند، به گفت‌و‌گو نشستیم. «سجاد خراسانی» مسئول مدرسهٔ مهارتی «توانا»، «جواد» و «رضا» که دوست نداشتند اسم کامل‌شان آورده شود...

نکتهٔ بارز در فعالیت‌های گروه شما توجه به رسانه و جنگ رسانه‌ای است. با چه هدفی روی این بُعد تأکید و تمرکز دارید؟

رضا: الان همه درگیر بعد نظامی جنگ هستند؛ حتی از مسائل امنیتی تا گشت و ایست‌بازرسی. دغدغهٔ ما این بود با استفاده از ظرفیت‌ها و ارتباطاتمان، توان مردم را جمع کنیم و مسیر بدهیم. جمع‌بندی و فهم ما این است که در کنار بعد نظامی جنگ، بعد رسانه‌ای و فرهنگی آن هم بسیار مهم است. مثلاً فیلمی که ما از نصب ابرپرچم روی ساختمان آسیب‌دیده در جنگ گرفتیم و حدود ۱۵ ثانیه‌اش منتشر شد، حدود ۲ ساعت زیر گرمای آفتاب وقتمان را گرفت تا بتوانیم قاب موردنظر خودمان را در بیاورم. اگر آن قاب درست درنمی‌آمد و نمادهایش سر جای خود قرار نمی‌گرفتند و فقط از ساختمان و نصب پرچم فیلم می‌گرفتیم، آن روایت موردنظر با فضای حماسی که در ویدئو دیدید، تولید نمی‌شد.

امروز رسانه فضا را می‌سازد، بازنده را برنده می‌کند، و برنده را بازنده. نباید از آن غافل شد.

جواد: در این جنگ هر کسی باید نقطهٔ خودش را پیدا کند. منی که سال‌ها در فضای فعالیت‌های رسانه‌ای و اجتماعی نفس کشیده‌ام باید نقش خودم را متناسب با فضای جدید تعریف کنم؛ هم نقش فردی خودم را، هم نقش جمعی و تشکلی خودم را. این مهم‌ترین مسئلهٔ ماست که داریم تلاش می‌کنیم عزیزان را وارد این میدان نقش‌آفرینی جدی کنیم.

میدان نقش‌آفرینی، صرفاً نظامی نیست. عزیزان نظامی حواس‌شان کاملاً جمع است و با پشتکار و دقت کار خودشان را انجام می‌دهند. ما باید سوخت موشک را که عقبهٔ کار آنهاست، کف شهر‌ها فراهم کنیم. تلاش می‌کنیم ملاحظات و نیاز‌های آنها را به زبان مردم پیاده‌سازی کنیم.

ایدهٔ اولیهٔ نصب پرچم‌ها و ابرپرچم‌ها در نقاط آسیب‌دیده و تولید محتوا از این فعالیت، از کجا آمد؟

رضا: باید به گذشته برگردیم؛ زمان جنگ لبنان و ایام شهادت سید حسن نصرالله. آن روز‌ها بچه‌های بسیج دانشجویی قرارگاهی ایجاد کردند برای خدمات‌رسانی و امر اجتماعی. یکی از حرکات خوب‌شان این بود که روی خرابی‌ها پرچم ایران و لبنان، شعار‌های ایدئولوژیک و نماد‌های حزب‌الله نصب می‌کردند.

بعد از حملهٔ رژیم صهیونیستی به کشورمان، با هم نشستیم به مباحثه و به دنبال منطق و نگاه درست گشتیم؛ که وقتی طی حمله‌ای ساختمانی تخریب می‌شود، اگر آنجا را به حال خودش رها کنیم و نمادسازی نکنیم، ساکنان محله با یک خرابه مواجه می‌شوند و در آنها حس ناامیدی برای ادامهٔ زندگی ایجاد می‌شود.

اما همین پرچم ایران باعث می‌شود افراد ببینند که اینجا زنده است. اگه دشمن اینجا را زد، ولی ما هستیم. می‌گویند دفاع از وطن طبیعی‌ترین واکنش هر موجود زنده است. یعنی اگر از وطنت دفاع نکنی، مرده‌ای هستی که ادای زنده‌ها را درمی‌آوری.

منطق این کار را ما این‌طور دیدیم که باید در یک سری جا‌ها پرچم را بالا ببریم و نمادسازی کنیم.

شبیه این کار را در متروپل هم سراغ داریم. پشت خرابه‌های متروپل خانه‌ای بود که صاحبش کربلا بود. برای ورود به خرابه‌های ساختمان، لازم بود آن خانه تخریب شود. در همان خانه یک نخل بود که، چون نمی‌شود نخل را قطع کرد، آن نخل باقی ماند و معروف شد به «نخل متروپل».

ما وقتی روایت آنجا را می‌نوشتیم، در کنار «نخل متروپل» به شعر «حامد عسگری» اشاره کردیم که گفت «یاد گرفتیم نخل کمر تا نکنیم». هنوز هم آن نخل هست. با اینکه متروپل دیگر نیست. این اقتضای بوم آنجا بود.

فیلم + عکس| از خرابه‌های حمله رژیم صهیونیستی نماد می‌سازیم

اقتضای جنگ امروز هم «پرچم ایران» می‌طلبید. همه آمدند پای کار پرچم ایران. پشتیبانی و میدان و روایت را تدارک دیدیم و زدیم به دل خط.

نگاه‌مان این بود که مردم کم‌کم دارند به خانه‌هایشان برمی‌گردند و نباید با دیدن خانه‌های آسیب‌دیده ناامید شوند. باید مواجهه‌شان با این ساختمان‌ها، مفتخرانه و فاتحانه باشد، نه با سرافکندگی و ناامیدی. هدف‌مان از نصب این پرچم این است که بگوییم این شهدا «جان‌فدای ایران» شدند.

پرچم ایران، نماد فتح و پیروزی است. حضرت آقا هم می‌فرمایند یا شهید می‌شویم یا پیروز. ما نگاه فاتحانه داریم به این ماجرا. پس نباید در نگاه مردم، آن ساختمان خرابه باشد. باید فضایی فراهم کنیم که مردم با ساختمان‌های آسیب‌دیده مواجههٔ فاتحانه داشته باشند.

خراسانی: ما به این فکر افتادیم که نباید این احساس بین مردم منتشر شود که آن ساختمان هدف قرار گرفته و دیگر زندگی در آن جریان ندارد. چون احساس یأس و ناامیدی هم به آن اضافه می‌شد. باید یک ورق «همدلی» به آن می‌افزودیم تا روحی به آن دمیده شود. باید نشان می‌دادیم که زندگی در آن محله و خانه همچنان پابرجاست و ادامه دارد؛ «زندگی جاریست» و ما مردم همگی از همدیگر و از کشورمان حمایت می‌کنیم. برای همین، گامی که برایش تدارک دیدیم این بود که در مرحلهٔ اول شروع کردیم به نصب پرچم‌های مختلف با شعار‌های مختلف در محل‌های موردحمله، مثلاً «پارهٔ تن تهران»، «پارهٔ تن ایران» و...

در مرحلهٔ دوم کم‌کم شروع کردیم با کلیشه و اسپری، شعار‌های مختلف روی دیوار و فضای آن محله‌ها زدیم که آنها هم حس حمایت ایجاد می‌کرد. مثل «جانم فدای ایران».

گام سوم هم نصب «ابر پرچم» بود در محل خانه‌هایی که مورد حمله قرار گرفتند. در تمام این اقدامات بحث ایرانی بودن، حمایت، و ادامهٔ زندگی در نظرمان بود. در ادامه و به ویژه در ایام محرم برنامه‌های دیگری هم برایشان داریم.

نگاه‌مان این بود که اولین تصویری که از این خانه‌ها بیرون بیاید و نشر آن، باعث ضرب شدن این مدل فکر برای بقیهٔ گروه‌ها در تهران و حتی شهر‌های دیگر شود. الان هم از شهر‌های مختلف که مورد حمله و اصابت قرار گرفته‌اند، با ما تماس گرفته‌اند و قرار است همین کار انجام شود تا فضایی که انگار روی محله گرد ناامیدی پاشیده‌اند، از بین برود؛ با نوشتن شعارها، نصب پرچم، تجمعات و...

در همین مدتی که مشغول صحبت هستیم افراد مختلفی به جمع‌تان اضافه شدند. انگار از ابتدای رویداد، دانه‌های تسبیح جدیدی به این میدان می‌رسند و با نخ تسبیح «ایران» کنار هم قرار می‌گیرند. این افراد را از قبل می‌شناختید؟

رضا: بعضی‌ها دوستانی هستند که از قبل با هم کار کرده‌ایم، اما بعضی‌ها در طول روز با واسطه‌های مختلف ما را پیدا می‌کنند و خودشان را به میدان روایت می‌رسانند.

پرچم الان نشانه و هویت ما است. چیزی که باعث شد وحدت، اجماع و همبستگی یک بار دیگر در شکل اصیل و خاطره‌انگیز خودش در ایران ما ایجاد شود و همه حول آن جمع شوند «وطن» است. شاید اگر پرچمی با پیام‌های ایدئولوژیک انتخاب کنیم، همه به آن حس نداشته باشند. اما همه به پرچم ایران حس دارند؛ بنابراین طراحی کنش‌مان مبتنی بر نقطهٔ اشتراک است، یعنی وطن.

جواد: ما الان به دنبال ایده‌هایی هستیم که همهٔ افرادی را که با هر سلیقه‌ای روبه‌روی دشمن مشترک ایستاده‌اند، دور هم جمع کند. برای این کار تا جایی که توانستیم از اختلافاتی که قبل از این داشتیم، عبور کردیم و روی بدیهیاتی که همه بر آن اتفاق نظر داریم تمرکز کردیم. طوری که بتوانیم حس همبستگی را از داخل جامعهٔ ایرانی به بیرون کشور منعکس کنیم.

ویدئو‌هایی که تولید کردید چگونه و تا چه حد در رسانه‌ها بازتاب پیدا کرد؟

خراسانی: بلافاصله در شبکه‌های مختلف داخلی و خارجی پخش شد. شبکهٔ BBC و افراد و گروه‌های زیادی داخل کشور هم به آن واکنش نشان داد. بسیاری از بلاگر‌ها و شبکه‌ها و خبرگزاری‌های مختلف تصاویر اقدامات گروه ما را با عنوان «کف تهران» نشر دادند یا در کلیپ‌هایشان در مجموعه‌های مختلف آوردند.

هدف ما این بود که اقدامات کوچکی انجام دهیم. اما گام بعدیمان این نیست که خودمان این کار را در همهٔ محل‌های آسیب‌دیده انجام بدهیم. هدف‌مان این بود که این اقدام، نشر رسانه‌ای پیدا کند تا بقیه ببینند و در محلهٔ خودشان آن را عملیاتی کنند؛ که همین هم شد. از شهر‌های مختلف با ما ارتباط گرفتند و گفتند ما می‌خواهیم در استان و محلهٔ خودمان که اصابت یا تخریبی داشته، این کار را انجام بدهیم.

هدفمان دقیقاً فضاسازی حماسی بود تا بگوییم زندگی در محل‌های تخریب‌شده جاری است، ما حامی شما هستیم، این محله‌ها پارهٔ تن ماست، ما نسبت به آن حس داریم و همه جزئی از ایران است. البته ما برنامه‌های مختلف حمایتی و خدماتی هم داریم. ولی در این کار سعی کردیم بحث روایتگری و بصری‌سازی را به طور ویژه لحاظ کنیم.

در کنار این فعالیت‌ها که نمود رسانه‌ای بیشتری داشته‌اند، چه کار‌های دیگری را در برنامه دارید؟

خراسانی: از سحرگاه روز جمعه که اسرائیل به ایران حمله کرد، ما «ستاد جهادی پشتیبانی جنگ» را راه‌اندازی کردیم و شروع کردیم به تولید محتوا، ایجاد شبکه، و فعال کردن شبکه‌های مختلف در تهران و استان‌های مختلف. به این سمت رفتیم که گروه واکنش سریع داشته باشیم. ۹ تعریف داشتیم.

اول، آموزش و آماده‌سازی گروه‌های واکنش سریع بود که الان تقریباً در استان‌های مختلف این را رقم زدیم. دیگری، دعا و توسل دسته‌جمعی در زمان‌های مشخص بود.

بعدی، خدمات‌رسانی به افراد آسیب‌دیده و برنامه‌ریزی برای این موضوع بود که می‌تواند تعریف‌های مختلف داشته باشد. یعنی انحصاراً مخصوص افرادی نیست که مثلاً خانه‌شان در حملات دچار آسیب شده. کسانی که به خاطر حملات به جای دیگری رفته‌اند، یا ساکنان خانه‌های اطراف محل حمله که مدتی نمی‌توانند به خانهٔ خودشان بروند، و... هم نیاز به خدمات مختلفی دارند که ما با تولید «جزوهٔ مرهم» به این خدمات اشاره و برایشان برنامه‌ریزی کردیم.

یکی از فعالیت‌های دیگرمان، ارتباط‌گیری فرد به فرد است. مثل فعال شدن نیرو‌های ما در سامانهٔ ۴۰۳۰. در گام بعدی به محله‌ها می‌رویم و به صورت فرد به فرد با مردم ارتباط می‌گیریم، و گفتمان جنگ و اتفاقاتی را که دارد می‌افتد به مردم مخابره می‌کنیم. یک سری آگاهی‌بخشی‌ها، بروشور‌ها و محتوای این‌چنینی را هم در برنامه داریم.

در لایهٔ بعدی، گروه‌های جهادی ما در مناطقی که قبلاً در آن فعالیت می‌کردند و منطقهٔ هدف‌شان است، سازمان‌دهی شده‌اند برای ایجاد یک سری هسته‌های مختلف مقاومت یا هسته‌هایی که در بحران در محله‌ها فعال می‌شوند و عملاً رنگ و بوی دهه‌شصتی به محله‌ها می‌دهند؛ که ما اسمش را «مقاوم‌شهر» گذاشتیم. هدف این هسته‌ها حمایت از محله در شرایط بحران است که در عرصه‌های مختلف به کمک می‌آیند. برای این بخش از طرح هم بستهٔ محتوایی کاملی آماده کردیم که در اختیار گروه‌ها و نفرات قرار داده‌ایم.

یک سری تیم‌های واکنش‌سریع داریم که با عنوان ستاد بحران کار می‌کنند و در جنگ روایت‌ها فعال می‌شوند تا روایت‌های ما، نگاه ما و هشتگ ما را منعکس کنند و آن رویکردی را که در «نگاه فاتحانه» داریم روایت می‌کنند. چون بحث ما فقط مقاومت نیست؛ نگاه فاتحانه است. الان روایت ما «روایت فتح» است و این باید به گوش مردم برسد که در قالب‌های مختلف و محتوای مختلف در حوزهٔ رسانه در حال تحقق است.

تقریباً دو هزار گروه جهادی در شهر‌ها و استان‌های مختلف، به شکل‌های گوناگون محتوای ما را دریافت کرده و در حال اجرای آن هستند.

کانال «پایگاه جهادگران» در ایتا و بله، محل نشر سوژه‌ها و کار‌هایی است که داریم انجام می‌دهیم. الان در حال کار روی تقریباً ۲۰ سوژه هستند تا آنها را به مرحلهٔ نشر برسانند. در این کانال محتوای فعالیت جهادی و انتشار کار‌ها در دسترس است. کانال «مدرسهٔ مهارتی توانا» هم بخش تولید محتواست و جزوات در آن قرار می‌گیرند.

منبع: فارس
ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر